مهر ۰۵، ۱۳۸۹

یکی از مشکلاتم اینه که مورچه هایی که تو توالت تو مسیر آب هستن رو به روش مسالمت‏آمیزی به یه جای امن برسونم.

۱۸ نظر:

مژگان گفت...

چه حس مشترکی!

سوژه گفت...

اينهمه مورچه ، پس كي ميرسي كارتو بكني؟
(ايكن بدجنسي شديد)

ناشناس گفت...

منم همین کارو میکنم
یه حس خوبی بهم میده
احساس میکنم خدا ازم راضیه :) :) :)

طلوع گفت...

منم این دغدغه رو دارم همیشه و با شلنگ آب کمکشون می کنم . شلنگو می برم نزدیکشون و یه کاری می کنم برن روش.

م.آ. گفت...

تازگیا نتونستم سر وقت بشینم تو دستشویی. هول و هراس دارم. زود می زنم بیرون. بچه که بودم مورچه ها رو با آب اذیت می کردم. الان نه. یعنی وقتش رو ندارم. نزدیک دو سه ماهه که اسهالم و اوضاع ردیمانم اصلن خوب نیست. ببخشید که اینهمه صریحم. سر شوخیو خودت بازکردی؟! ببخشید. با مهر.

محـمد گفت...

محسن جان شما راحت باش. اسهالم داري حله ديگه :)) اسمايلي باستاني نژاد :)))

پیام گفت...

داشتم آواز کشتگان ضا براهنی رو می‏خوندم، وسطای فصلل اولش حس کردم تو باید بخونیش، اگه تاحالا نخوندی.

پیام گفت...

محمود می‏دانست که زندانی سابق هیچ‏وقت سابق نیست، بلکه زندانی دائمی است، زندانی سابق وجود ندارد.

از متن کتاب

محـمد گفت...

مرسي پيام. براهني رو دوست دارم حتمن مي خونمش. البته اگه گير بيارم!

م.آ. گفت...

من دارمش، بهت می دم. آواز کشتگان رو می گم. البته من خوشم نیومد. یه ذره اغراق آمیزه. از نظر تیکه هایی که به نصر و فردید می ندازه جالبه. بیش تر از اون فریدون سه پسر داشت معروفی رو که تو اینترنت هست دوست دارم. یه داستان هم هست از گلشیری به اسم شاه سیاه پوشان. دارمش. تو اینترنت هم هست. خیلی خوبه. به خصوص که مال اینور پنجاه و هفته. با امید.

محـمد گفت...

مرسی محسن جان. میام ازت می گیرم

مرضیه گفت...

کامنتای منم که گویا کشک و پشم.

مرضیه گفت...

کامنتهام نمیرسه. مگه اس ام اسه؟

محـمد گفت...

کدوم کامنتا مرضیه جان؟ به جان خودم نیومده.

محـمد گفت...

عزیزم نرسیده. خودت می دونی چقدر کامنتات رو دوست دارم. به این یکی دیگه شک نکن. بت گفتم که برام ایمیلش کن.

دون ژوان گفت...

منم همین کارو نمی کنم. کلن وبلاگ نویس ها آدمای خوبین.

نازنین گفت...

تازه وبلاگتو پیدا کردم دارم شخمش میزنم
باحاله

محـمد گفت...

مرسی نازنین
من الان اینجام: http://dead-indian.blogspot.com/
ادامه همین وبلاگ