آبان ۰۱، ۱۳۸۹

بايد سرزميني وجود داشته باشد ميان تنها بودن و تنها نبودن
من نياز دارم كه كشف شود
دانشمندان عزيز!

۱۵ نظر:

دون ژوان گفت...

فک میکنم دلت گرفته مثه مال من!

محـمد گفت...

آره دون. بد گرفته!

Morteza گفت...

خوب مي تونم بفهمم ... شايد هم منظورت چيز ديگه اي بوده . اما من خودم اونطور كه حس ش كردم فهميدم. يك جايي ، يك سرزميني كه هم تنها باشي و هم تنها نباشي. چيز سختي نيست براي فهميدن. فقط بايد دچار بود، خيلي زود پي خواهي برد سرخپوست (اگر هم نه ) حداقل من چه مي گويم

محـمد گفت...

آره مرتضي همين كه گفتي

آنشرلي گفت...

اين دانشمندا كه مشغول چيزاي ديگه اند

خودت كشفش كن

مژگان گفت...

تو اين زمينه، خودت بهترين دانشمندى!
هم به سرزمين خودت واقفى، هم سرزمين تنهايى هات. فقط ميمونه كشف اين سرزمين جديد!

مژگان گفت...

تصور كن يك دانشمند واسه اين كار استخدام كنى، تا بنده خدا بياد سرزمينت رو بشناسه، چندصد دوره زمين شناسى ميگذره!! يهو ديدى تا اون موقع سونامى اومد جزيره تنهايى هات رو برد!!!
شايد هم تو اين چندصد دوره، سنگ هاى رسوبى هى روى هم رسوب كردن و رسوب كردن، تا اينكه سرزمينه خودش شكل گرفت! ؛)
[من كه زمين شناسى پاس نكردم،اما توصيه ميكنم خودت برى دنبالش! يا هم يكى استخدام كنى!؛)]

محـمد گفت...

باشه خودم كشف مي كنم نتيجه شو بتون ميگم.
آنشرلي عاشق اسمتم :)

سین جیم گفت...

عالی...
من هم می خواهم ساکن آن سرزمین باشم. از الان درخواست پاسپورتش را می دهم به تو که کریستف کلمبش هستی.

سراب ساز سودا ستیز گفت...

فرض کن کشف شدی! چه دردی را دوا می کنی؟ فایده ای هم داری؟ یا فقط اسمت می رود قاطی فهرست کشفیات؟؟

R A N A گفت...

تو کجا میری یه هو؟ خوبی؟ خوشی؟ خبری نیس ازت.

محـمد گفت...

هستم رعنا جان. زياد حرفم نمياد ولي تو رو همه جا مي خونم. اوضاع بد نيست فقط داره يكم تغيير مي كنه بايد ببينم نتيجه ميده يا نه. مخلصم

R A N A گفت...

:) خوبه

بهار گفت...

تو چقدر باحالی!
این نوشتت را wall فیس بوکم کردم

امین گفت...

:((