فروردین ۱۷، ۱۳۸۹

خواب ها

زندان كه بودم خواب مي ديدم كه آزاد شدم و وقتي بيدار مي شدم مي ديدم تو زندانم
حالا اين شب ها خواب مي بينم كه تو زندانم و وقتي بيدار مي شم مي بينم آزادم
نمي دونم كدوم بدتره

۳ نظر:

hamed گفت...

من براي كسي كه دوستش دارم آرزوي مرگ مي كنم.
خواب ببين زنده ايي شايد بميري.

ايرن گفت...

كاش آزادي سرودي مي خواند....
محمد من آزادي رو با هيچي عوض نمي كنم...با هيچي..حتي عشق....

مرضیه گفت...

این موقعیت کمیک - تراژیک در احمقانه ترین جلوه اش برای من هم اتفاق افتاده .اما احمقانه تر از اونه که بخوام برات بگمش.