اسفند ۱۶، ۱۳۸۸

امروز با مینی بوس زندان رفتم دادگاه. از پنجره خیابون ها، آدمها، ماشین ها و ساختمون ها رو می دیدم. همه چیز مثل فیلم از جلوی چشمم می گذشت. همون قدر غریبه و با فاصله. دنیای بیرون، زندگی معمولی، سر و وضع عادیِ همه چیز غریبه است.
حتی آرزوی برگشتن ندارم. کاش انتخاب بهتری بود.
شنبه 18/7/88
اندرزگاه 8-سالن 10-اتاق 2

هیچ نظری موجود نیست: