اسفند ۲۴، ۱۳۸۸

سفر دور دنياي من قبل از سي سالگي اتفاق مي افته يعني حداكثر 4 سال ديگه. از الان مي خوام اگه ايده اي لينكي تجربه اي داشتين بم بگيد.

فعلا اهداف سفر و كارهايي كه مي خوام بكنم ايناست:

- اين سفر يه ولگردي يه پرسه زني روي زمين گرده، نه يه سفر توريستي براي ديدن مناظر و آثار باستاني و اين چرت و پرت ها.

- با دو تا دوربين فيلمبرداري و عكاسي شروع مي كنم. موضوع فيلم ها و عكس ها اين هاست: چهره آدمها، بازي ها، نماي مغازه ها، راهها، موسيقي، حرف زدن با آدمها درباره همه چيز.

- از هر كشوري كه مي گذرم با يه دختر از اون كشور بخوابم.

- اگه مي خوايد بگيد همين ايران هم جاهاي جالب داره و اين حرفا، من از ايران متنفرم.

- مي دونم شايد برگشتي نداشته باشه، چه بهتر.

- هر حالتي از سفر، خوبي ها و بدي هاي خودش رو داره. با يه گروه باشم، با يه دختر، جفتمون پسر، جفتمون دختر! چيزي كه مهمه اينه كه براي انتخاب هر كدوم هيچ رودربايستي ندارم. مي دونم با كس يا كساني كه مي رم روحمون يكي مي شه، اين خطرناكه!

- عميقا معتقدم آدم معمولي هستم. يعني حتي جوهره يه آدم بزرگ تو وجودم نيست. قرار نيست اين سفر يه اتفاق بزرگ براي بشريت كه هيچ براي خودم هم باشه. مي رم چون نمي تونم بمونم. همين.

۸ نظر:

sophie گفت...

ووووووووووووو چه ایده‌ای. براوو. کلی هیجان‌زده شدم پسر. بخصوص اون بخش فیلمبرداری و عکاسی‌ش

محـمد گفت...

آره خودمم سالهاست با هيجانش زندگي مي كنم

hamed گفت...

كاشف به عمل آمد
خوش باشي
خوشحالم
گه توي ايران از بالا به پايين يا برعكس

محـمد گفت...

چاكرم حامد

ايرن گفت...

تنها و تنها اميد به اين كه يه روزي كل دنيا رو بگردم منو زنده نگه داشته...مي خوام به هر كشوري كه ريدم چند ماهي اون جا باشم و زبونشونو ياد بگيرم..مي خوام در متن زندگي شهريشون باشم...برام مهم نيست كجا بميرم...فقط هر جايي جز اين جا...و ميون آدم هايي غريب....

محـمد گفت...

سلام ايرن جان خوبي؟ همه كامنتت رو ننوشته مي دونستم. هنوز مي دونم. فكر كن يه روزي يه جايي از اين لابيرنت به هم بخوريم! مي دونم ميشه

مرضیه گفت...

یاد آرزو های جوونای امریکایی افتادم.وقتی یه فیلم میدیدم که جوونه امریکایی میگفت آرزوش اینه.اون به ارزوش نرسیده بود.دیگه تویی که تو ایرانی جای خود داری.هیچ وقت به این سفر نمیری.حتی با یه دختر از کشور خودت هم نمیخوابی.معمولی تر از اونی هستی که فکرشو کردی.
و در آخر:تو میری شیراز سر قبر حافظ که یه جای تاریخیو دیده باشی.

محـمد گفت...

اينم ممكنه