آذر ۱۴، ۱۳۸۹

بدتر از اینکه حالت بد باشه اینه که حافظه ات اتصالی داشته باشه
هی یادت بره، هی یادت بیاد

۱۷ نظر:

ناشناس گفت...

منتظریم بیاد اون روز که بگی خوبی که بگی دنیات پر از ارامشه.

محـمد گفت...

شایدم من بخشای بدشو اینجا می نویسم! کلن به یه سرخپوست مرده نمیشه اعتماد کرد!

ناشناس گفت...

زنده ای . زنده.
می دونم چیزایی هست که هیچ طوری نمیشه نادیده شون گرفت ولی می دونم میاد اون روز که اروم بشی،که دنیات پر از ارامش بشه

ریحانه گفت...

بدتر از اون اینکه ندونی چی یادت میاد فقط یه چیز بزرگ تو ذهنت باشه و آزارت بده ندونی منشاش کجاست فقط آزارش حس کنی و همه جا دنبالت باشه

sherry گفت...

dreamland too gooder chanta az postato share karde bood... bad man ba inke az saate 5e sob ta 11e shab sare kar boodamo badesh eine jenaze roo takhtam velo boodamo emroozam badtarin rooze karim bood too tamame in salaye daneshjooiim... vali ye joorai enghad neveshtehat jazbam kard ke umadam inja va cheshet rooze bad nabine az un moghe tahala hameye postato khoondam :-)va rastesho bekhai alan ehsas mikonam be hamin sadegi asheghe ye sorkhpooste khoob shodam ;-) hala lotfan unjoori nega nakon. midoonam ham doostaye khoob ziad dari ham man liaghate refaghat ba sorkhpoostaro nadaram vali goftam barat benevisam ke bedooni be joz hame unaii ke mishnasishoon ye nafare digeam ke khoonash unvare donyaso delesh unyeki vare donya ja moonde ham dooset dare.haminjoori...bebakhshid ke ba khate farsi naneveshtam, va bebakhshid ke enghad toolani barat neveshtam
garmtarin salamhaye sorkhpoostaneye mano bepazir, ba arezooye delkhoshio aramesh baraye to... :x

محـمد گفت...

شري عزيز! خيلي خيلي خوشحالم كه از نوشته هام خوشت اومده. راستش صبح اول صبحي كه اومدم كامنت ها رو چك كنم حالم خوب شد با اين كامنت تو. بي تعارف منت گذاشتي. اميدورام دوست هاي خوبي براي هم باشيم. هرجوري دوست داري، فينگليش، طولاني، بنويس. بهترين آرزوها شري...

sherry گفت...

اِ آخ جون چه خوب که اول صبح یه کوچولو حالت خوب شد.
و خیلی مرسی که امیدواری دوستای خوبی باشیم.
یه گونی انرژی مثبت برای یه سرخپوست مهربون...

محـمد گفت...

قربون تو مرسی

بهار گفت...

کاش برای همیشه قطع شود

همزاد گفت...

حافظه, حافظه غمی است عمیق....

محـمد گفت...

از سرخپوست به دلفين: اگه اينجا رو مي خوني تو وبلاگت نميشه كامنت گذاشت. يه كاري بكن. ايميلت هم كه بسته اس! چه وضعيه آخه!

ناشناس گفت...

سلام
خوبيد؟ مدتهاست شمارو مي خونم. خيلي عالي هستيد و خيلي عالي مي نويسين.
اعتراف مي كنم كه ديروز فضولي كردم از يكي از بزرگان وبلاگستان پرسيدم ببينم شمارو مي شناسه يا نه. ببخشيد چون حس مي كردم خودم سالهاست شمارو مي شناسم ولي اون هم شما رو نمي شناخت.
در هر حالت فرقي نمي كنه. خيلي زيبا مي نويسين. اميدوارم روز به روز روياهاتون زيباتر و پررنگ تر بشه.

يك سرخپوست دوست

محـمد گفت...

سلام. خيلي ممنون. لطف داريد. نه بابا ما كجا بزرگان وبلاگستان كجا!

مرضیه گفت...

هه!آره خیلی بدتره اتصالی....هویه ی ما هم اتصالی کرد ترکید فیوز پرید...

محـمد گفت...

چه عجب مرضيه بانو! منت گذاشتيد خانوم :)

مرضیه گفت...

ما خواهش میکنیم قربان.ما همه اش اینجا را میخوانیم قربان .اما حرفمان نمیآید بس که نوشته هایتان حرف ندارد قربان.
من دقت کرده ام دیده ام که من از اون نوشته هایی خوشم میاد که گویا بقیه چندان التفاتی بهش نمیکنند اندازه ی اونایی که التفات میکنند زیاد.
مثلا من این پست کوتاهت را خیلی دوست می دارم.اما گویا پست برگریزانت روی بورسه...

محـمد گفت...

می دونم مرضیه جان. شما عزیز مایی. می دونم تا یه وجه نمادینی تو نوشته پیدا میشه خوراک نصیحت و حرفهای قلمبه سلمبه میشه. حساب تو از بقیه جداست. ناسلامتی رفیق گرمابه و گلستان مایی. خلاصه که سخن بگو...