حسین ریزه یه mp3 player تو ملاقات حضوری گذاشته بود تو شورتش آورده بود تو. اونم که ماشالا جادار! یه شب خوابم نمی برد. تختم طبقه سوم بود. حسین تو زاغه اش نشسته بود پتو رو کشیده بود رو سرش تکون تکون می خورد. خواست بره توالت اومد mp3 player رو گذاشت تو دستم گفت افسر نگهبان نبینه. گفت همین آهنگ چهاردهمُ گوش بده سیاوش قمیشی واسه ما خونده. مثل انسان اولیه به mp3 player نگاه می کردم. گذاشتم تو گوشم. سیاوش قمیشی می خوند: طاقت بیار رفیق دنیا تو مشت ماست ... طاقت بیار رفیق خورشید پشت ماست...
آی گریه ای کردیم تا صبح. فکر نکنم دیگه این زندگی پا بده همچین حالی بکنیم.آبان ۳۰، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲۱ نظر:
آخخخخخخخخخخخخ
داريم مي رسيم
طارقت بيار رفيق
يه mp3 player توي شورت!!
اين 161 روز اين حسنو داره كه خاطراتت يه كم شبيه خاطرات پاپيونه.
رفیق ما که تو باشی همیشه طاقت میاره و دنیا تو مشتشه .
دیدی بالاخره تو هم می تونی گریه کنی دیوووووووووووووووووووووووووووووونه
ريحانه من تو رو مي شناسم؟
تو رو نمی دونم ولی من تورو می شناسم
برام جالبه. از کجا می شناسی؟
من و گذاشتی سر کار؟
ادامه بده رفیق.اسم سرخپوستیت چیه ؟
ريحانه: :)) نه آخه لينك نذاشته بودي خواستم مطمئن شم! اوكي ;)
ويكتور:
!my name is nobody
راستی می خواستم بابت فردا عذر خواهی کنم شرمنده ببخش که نشد امیدوارم یه فرصت دیگه پیش بیاد و من مطمئنم از این جور تعطیلی ها زیاد پیش میاد
ريحانه جان منو با يه نفر ديگه اشتباه گرفتي. من قراري با شما نداشتم. اگه بخاطر نوشته ها اومدي كامنت مي ذاري كه قدمت رو چشم ولي اگه با كس ديگه اي اشتباه گرفتي شرمنده. من اون نيستم.
خوشه ادم یکی رو با یکی دیگه اشتباه بگیره!خیلی خوش ه!
ریحانه این اون نیست.دس بردار .
چه خودشونو اویزون میکنن دخنترا.اه
بله درسته من از همه معذرت می خوام من شما رو اشتباه گرفتم ببخشید
خواهش می کنم ریحانه
برام پیش اومده / یه جاهایی با یه اهنگ توی یه شرایط خاص می ترکی و تا عمر داری یادت می مونه !
من منظوی نداشتم از حرفما!فقط حس کردم اگه این اتفاق برای من میفتاد حس هیجان جالبی رو بهم میداد
یکی از دردای بزرگ اونایی که اینور اون دیوارای بلند بودن و داشتن آزادتر از شماها زندگی می کردن همین بود که این آهنگارو میشنیدن و غصه شون میگرفت که این آهنا رو واسه شماها خوندن و نکنه اون تو نتونین هیچ کدومشونو بشنوید.. هربار با اینا گریه میکردم غم ام همین بود که این آنهگ مال من نیست که مال اونیه که تو سلولش نشسته.. کاش بدونه اینطرف دیوار واسش می خونن.. قلبشون واسش می تپه..
آره يلدا. حتي وقتي زنگ مي زديم خونه چون تلفنا شنود بود نمي شد از پشت تلفن آهنگ رو بذارن بشنويم. ايني كه نوشتم خيلي حس خوبي بود. البته الان كلمات خيلي معمولي ان وقتي ميگم خيلي خوب بود.
دیگه پنجره اتاقم روشن شده! ۲-۳ ساعته دارم بلاگتو میخونم و همش از یه سرچ گوگل راجبه یه فیلم شرو شد... ممولن کامنت نمیذارم ولی حیفم اومد اینو نگم که منم با همون پلیر همون آهنگو همون ساعتای شب گوش کردم و همونجوری گریه کردم!
یه روز خوب میاد :)
ارسال یک نظر