بايد سرزميني وجود داشته باشد ميان تنها بودن و تنها نبودن
من نياز دارم كه كشف شود
دانشمندان عزيز!
skip to main |
skip to sidebar
پیوندها
درباره من
برچسب‌ها
- 360 (13)
- این 161 روز (29)
- خواب ها (8)
- دعوت به ديدن فيلم (2)
- گربه ها (2)
- یادداشت های زندان (4)
- يك نما / بازيگر (1)
۱۵ نظر:
فک میکنم دلت گرفته مثه مال من!
آره دون. بد گرفته!
خوب مي تونم بفهمم ... شايد هم منظورت چيز ديگه اي بوده . اما من خودم اونطور كه حس ش كردم فهميدم. يك جايي ، يك سرزميني كه هم تنها باشي و هم تنها نباشي. چيز سختي نيست براي فهميدن. فقط بايد دچار بود، خيلي زود پي خواهي برد سرخپوست (اگر هم نه ) حداقل من چه مي گويم
آره مرتضي همين كه گفتي
اين دانشمندا كه مشغول چيزاي ديگه اند
خودت كشفش كن
تو اين زمينه، خودت بهترين دانشمندى!
هم به سرزمين خودت واقفى، هم سرزمين تنهايى هات. فقط ميمونه كشف اين سرزمين جديد!
تصور كن يك دانشمند واسه اين كار استخدام كنى، تا بنده خدا بياد سرزمينت رو بشناسه، چندصد دوره زمين شناسى ميگذره!! يهو ديدى تا اون موقع سونامى اومد جزيره تنهايى هات رو برد!!!
شايد هم تو اين چندصد دوره، سنگ هاى رسوبى هى روى هم رسوب كردن و رسوب كردن، تا اينكه سرزمينه خودش شكل گرفت! ؛)
[من كه زمين شناسى پاس نكردم،اما توصيه ميكنم خودت برى دنبالش! يا هم يكى استخدام كنى!؛)]
باشه خودم كشف مي كنم نتيجه شو بتون ميگم.
آنشرلي عاشق اسمتم :)
عالی...
من هم می خواهم ساکن آن سرزمین باشم. از الان درخواست پاسپورتش را می دهم به تو که کریستف کلمبش هستی.
فرض کن کشف شدی! چه دردی را دوا می کنی؟ فایده ای هم داری؟ یا فقط اسمت می رود قاطی فهرست کشفیات؟؟
تو کجا میری یه هو؟ خوبی؟ خوشی؟ خبری نیس ازت.
هستم رعنا جان. زياد حرفم نمياد ولي تو رو همه جا مي خونم. اوضاع بد نيست فقط داره يكم تغيير مي كنه بايد ببينم نتيجه ميده يا نه. مخلصم
:) خوبه
تو چقدر باحالی!
این نوشتت را wall فیس بوکم کردم
:((
ارسال یک نظر