زانوم شديد و بي اختيار تكون مي خوره. فقط يك بار ديگه اينجوري شده بود. روزي كه از انفرادي به مقصدي نامعلوم منتقل مي شديم. بچه ها خوشحال بودن. توي حياط روي صندلي لهستاني با چشم بند نشسته بودم و داشتم وسايلم رو تحويل مي گرفتم. زانوم تكون ميخورد. گفت تو كه تا حالا آروم بودي حالا كه مي خواي بري چت شده؟ گفتم چيزي ام نيست. الان هم چيزي ام نيست. حالم خوب نيست.
مهر ۲۰، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۵ نظر:
:(
حالت خوب باشه. خوب؟
بش بگو که باید خوب باشه
شاعر می گه حال همه ما خوب است اما تو باور مکن...
می پرسه خوبی من می گم خوبببب
ب رو می کشم تا حجم این خوبی رو حس کنه و من حجم این پنهان کاری رو.
مدیر می گه خوبی می گم خوبم می رم دکتر برای این سردرد و دست درد و گردن درد و پادرد و زیاد شد نه چیزی نیست همون خوب که ب رو باید کشید. همه چی حل میشه یکی می گه عادت می کنی. یکی می گه تمارض می کنی اینو مصطفی همیشه می گفت لفظ تمارض رو از اون گرفتم. حالا چه فرقی می کنه. باز زیاد نوشتم باز پراکنده نوشتم.آقا شما فکر کن یه فیلم سورئاله همه اینها
این تکون خوردن زانو معضل زندگی منه. نمی دونم حالم خوبه یا بده. .. نمی دونم.. حتی نمی دونم حالت خوب میشه یا نه.. نمی دونم.. اما می دونم زانوت آروم میگیره بالاخره. عادت می کنه انگار به چیزی که تو آدم می گذره...
بگم؟ ورزش کن آقا. ورزش
مرجان، يلدا:
خوب مي شم، خوب مي شيم. مشكل اين فعله كه به آينده اي نامعلوم اشاره داره!
پاينده: شما بنويس. من مي خونم. هرجوري دوست داري. :)
رعنا: :) مرسي. جدي گرفتما.
جاده ... فریاد می زنه .. بیا ...
هر روز متولد شو !
پیشاپیش تولدت مبارک
مرسی. لطف داری. کاش معرفی می کردی خودتو
حال ما هم خوب نیست و دستهامان هی می لرزد پسر ! الان داشتم فک می کردم که تو فردا به دنیا میای و ما صاحاب یه دوس میشیم .مبارک پیشاپیش رفیق!
مرسی نیروانا جان! مخلصم رفیق
بت گفتم لینکت کردم ؟
مرسی لطف داری :)
نمی دونستم تولدته
مبارک!!
مرسی پارمیدا جان
شنيدم تولدته ، اومدم تبريك بگم. . خوشحالم كه داري به اندازه ي من بزرگ ميشي پسر. همچنان رشد كن و بنويس.
سوژه» مرسي لطف داري. اميدوارم يه روز همسن تو بشم :)
ارسال یک نظر